پنج شنبه 18 اسفند 1390برچسب:, :: 23:47 :: نويسنده : DENA
عشق من دوستت دارم ؛ به همان اندازه که ستاره ها و ماه آسمون را دوست دارن و به بودنش نيازمندند ؛ به بودنت نيازمندم .
عشق من دوستت دارم ؛ تاحدی که لرزش انگشتانم به من قدرت نوشتن و لبانم قدرت بيان اين حس را نمی دهند .
عشق من دوستت دارم ؛ به همان اندازه که سوختن چوب در آتش دردناک است ؛ دوری از تو برايم سخت و زجرآور است .
عشق من دوستت دارم ؛ تاحدی که می خواهم آنقدر بگريم و فرياد بزنم تا ثانيه های ساعت دلشون برام بسوزه و با سرعت بيشتری روی صفحه روزگار حرکت کنند ؛ تا روز ديدار من و تو زودتر از راه برسه تا آغوش گرمت را حس کنم ؛ آغوشی که مدتهاست برايم باز مونده و انتظارم را می کشد .
عشق من دوستت دارم ؛ به همون اندازه ای که آب از خشک شدن می ترسه ؛ من از اينکه روزی از من دلگير بشی و ترکم کنی می ترسم .
عشق من دوستت دارم ؛ تا حدی که با نفسهام به درونم رخنه کردی و تمام سلولهای بدنم با عطر قدمهات جون تازه گرفته اند
عشق من دوستت دارم ؛ تا حدی که حد ندارد دوستت دارم .
من با تو زنده ام همسفر من ... می پرستمت
نظرات شما عزیزان:
|